کنند چنانکه همین کار را پس از چند روزی انجمن تبریز کرد.
رهبران تهران به هیچ یک از این راهها التفات نکردند. آنها میخواستند کار را با ستمدیدگی و نمایش مظلومیت ملت و برانگیختن حس ترحم و انساندوستی محمد علی میرزا و دیگر سردمداران از پیش ببرند و نیازی به آمادگی نظامی و قیام مسلحانه نمیدیدند، و اگر روز بمباران مجلس آزادیخواهان تهران باوجود شجاعت بسیاری که نشان دادند نتوانستند بیش از چندساعتی جنگ را ادامه دهند، علتش همین نداشتن آمادگی بود. ناگفته نماند عدهای از همین مجاهدان عضو «انجمن آذربایجان» در تهران بودند.
اما در تبریز از همان روز گرفتن فرمان مشروطه تفنگچی و مجاهد تربیت میشد، به عبارت دیگر و روشنتر برای قیام مسلحانه، برای برانداختن دشمنان داخلی و خارجی، زمینهچینی به عمل میآمد.
فعالیت اعضای انجمن ایالتی تبریز و مهمتر از آن طرحهایی که اعضای انجمن سری «مر کز غیبی» میریختند و به دست انجمن اجرا میکردند، از چیزهایی بود که تبریز را برای مقابله با قشون استبداد و ادامهٔ یک جنگ یازدهماهه آماده کرده بود.
قطعه شعری که روز جمعه بیست و هشتم شهربود ۱۲۸۶ در تبریز در مسجد مقصودیه هنگام بر چیدن ختم عباس آقا تبریزی قاتل اتابک اعظم که به وسیلهٔ میرزا غفار زنوزی، از مجاهدان قفقاز، خوانده شد، روحیه و طرز فکر مجاهدان را به خوبی نشان میدهد.