برگه:شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و۱۳ و ۱۴ هجری، جلد ۱.pdf/۷۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۷۴
رجال ایران

و درس میخواندم و حاج میرزا ابوطالب در آنوقت، در تهران، خیلی عنوان داشت. پدرم در نجف با او آشنایی پیدا کرده بود نامه‌ای باو نوشت از من بایشان سفارش نمود که در صورت لزوم از من توجهی بشود نامه را برداشته عازم خانه او شدم در بین راه آخوندی به من رسید من که میخواستم انگل میرزا ابوطالب بشوم او هم انگل من شد و با من بخانه سید ابوطالب آمد خانه خیلی تمیز و مرتب و اطاقها تمیزتر از خانه و هیچ بخانه روحانیون شباهت نداشت اطاقیکه وارد شدم روی نمد یا قالی چلوار سفیدی که از تمیزی برق میزد کشیده شده بود و کف اطاق را کاملا پوشانده بود من وارد شدم و آن آخوند انگل هم عقب من وارد اطاق شد چند قدمی که برداشت چون پایش عرق داشت و خیلی کثیف بود جای پاهایش مرتب روی چلوار ماند حاج میرزا ابوطالب فریاد زد آخوند! آخوند! دیگر نرو! صبر کن. آخوند ایستاد سید از جیبش یک تومان در آورد و بآخوند داد و گفت فوراً برو حمام خودت را تمیز کن این چه وضعی است که تو ورود کردی به‌بین روفرشی را چکار کردی. آخوند هم یک تومان را گرفت و رفت

میرزا جوادخان سعدالدوله که خانه‌اش از حیث نظم و ترتیب در میان رجال در درجه یک بود او هم حکایتی نقل کرد و میگفت حاج میرزا ابوطالب بدیدن من آمد و زنگ اخبار را ندیده بود زنگ زدم پیشخدمت حاضر شد میرزا ابوطالب خیلی تعجب کرد پرسید که این چگونه بود من عمل زنگ اخبار را برایش شرح دادم او خیلی خوشش آمد و گفت بسیار چیز خوبی است بجای اینکه ما داد بزنیم مثلا حسن، حسین بیا و همه کس هم خبردار شود باین وسیله نوکر یا کلفت را هر وقت بخواهیم بدون سر و صدی حاضر میشود من چون دیدم که میرزا خیلی

سید جواد ظهیرالاسلام

از آن خوشش آمده یکدستگاه زنگ اخبار تهیه کرده در خانه‌اش نصب کردم و چون از کسی چیزی نمیگرفت باصرار زیاد آن را قبولاندم و او از آن زنگ اخبار مرتباً استفاده میکرد. در اواخر سلطنت مظفرالدین در سال ۱۳۲۴ ه‍. ق. هنگام انقلاب مشروطیت مدتی سیدجواد ظهیرالاسلام نایب‌التولیه مسجد عالی سپهسالار شد. در آن موقع طلاب مدرسه دو دسته بودند مخالف و موافق با وی. مخالفین شرحی به حاج میرزا ابوطالب نوشته و از او استفتاء کردند که آیا ظهیرالاسلام در جزو علمای روحانی است و یا جزو اعیان و اشراف میباشد. حاج میرزا ابو طالب در جواب آنان در حاشیه استفتاء چنین نوشته بود: «اگر سید جواد