بگردنش آویختند هر که تکلیف کردند که تفنگ بیاندازد نینداخت آخر مچولخان تفنگ را گرفت در سی قدمی خالی کرد و تفنگ خالی شدن همان مردن مرغ همان شاهزاده دعانویس خفیف شد منیجک سرخ شد شاه محض تسلی او را دلداری میداد ده تومان بشاهزاده انعام مرحمت شد و حالا کی است مطالعهکنندگان خواهند دانست با این همه هوش و ذکاوت این همه جهالت چرا این نیست مگر عشق منیجک و آل منیجک.»
اسمعیل حاج ملا اسمعیل واعظ سبزواری متولد در حدود سال ۱۲۱۲ هـ.ق. فرزند حاج علیاصغر دولتآبادی[۱] از مشاهیر وعاظ باسواد در دوره سلطنت ناصرالدینشاه که
حاج اسمعیل واعظ سبزواری |
بسیار متتبع و کثیرالحافظه و در رشته موعظه و تبلیغ بینظیر بوده است تحصیلات مقدماتی را در همان شهر بپایان رسانید و سپس بتحصیل فصول حکمت الهی و فلسفه نزد حاج ملاهادی سبزواری فیلسوف معروف پرداخت میگویند که بعد از فوت استادش هیچکس اسفار را بخوبی او تدریس نمیکرده است. مدت سه سال نیز در بینالنهرین (کربلا) به تحصیل فقه و اصول در نزد سید ابراهیم قزوینی (متوفی ۱۲۹۳ هـ. ق. صاحب ضوابط الاصول) که از اعلام علمای عصر بود مشغول گردید سپس مسافرت هائی به مکه ـ عراق و صفحات فارس - کرمانشاه - اصفهان و آذربایجان نمود. در سال ۱۲۶۸ هـ. ق. که ناصرالدینشاه باتفاق شادروان میرزا تقیخان امیرکبیر باصفهان مسافرت نمود. هنگام بازگشت حاج ملا اسمعیل نیز که در اصفهان بود به تهران آمد و تا پایان عمر به استثنای چند سالی در تهران اقامت داشت و در اینمدت بتألیف وتصنیف کتب مشغول بود و بطوریکه معروف است مردم برای شنیدن بیانات و استفاده از منابر و سخنرانیهای او اظهار علاقه بسیار مینمودند. حاج ملااسمعیل با ملاها و روحانیانیکه بر خلاف دین مبین اسلام عمل میکردند جداً مخالف و در بیانات خویش بسوء اعمال آنان اشاراتی میکرده است از آن جمله در محضریکه همه علماء جمع بودهاند در ضمن وعظ این شعر خواجه را میخواند:
فقیه مدرسه دی مست بود و فتوی داد | که می حرام ولی به ز مال اوقاف است |
یکی از روزها که حاج ملاعلی کنی مجتهد معروف در مجلسیکه حاج ملااسمعیل مشغول بموعظه بوده وارد میشود مردم باحترام او از جای خود برخاسته دست او را میبوسند و مدتی وعظ حاج ملااسمعیل تعطیل میشود و این موضوع قدری باو برمیخورد و از تعطیلی که برایش
- ↑ دولتآباد از توابع سبزوار است