برگه:شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و۱۳ و ۱۴ هجری، جلد ۱.pdf/۱۲۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۱۲۰
رجال ایران

خود را بلب دژ رسانده و اسدخان را بنزد خود احضار کرده است و برای اینکه اشتباهی در دید خود نکرده باشد اسدخان از جلودارش پرسید که این شاهزاده دولتشاه است او جواب داد بلی اسدخان به احترام شاهزاده از دژ فرود آمد و نسبت به شاهزاد لوازم احترام را بجای آورد شاهزاده گفت که اگر اطاعت کنی و دست از یاغی‌گری خود برداری قطعاً مورد عفو و بخشایش واقع خواهی شد و چون خودم به‌نزد تو آمده‌ام اینک موقع آن است که بهمراه من بیائی و من بتو کاملا اطمینان میدهم که سالم خواهی ماند اسدخان اطاعت کرد و گفت باطمینان گفته شما میایم شاهزاده باو گفت پس بنابراین به دژ رفته لوازم سفر خود را فراهم ساز و فوراً بیا پائین تا با هم برویم. اسدخان خواست که به دژ بالا رفته اسباب سفر را فراهم سازد دوباره منصرف شده بنزد شاهزاده برگشت و گفت که چون من قول داده‌ام که بهمراه شما خواهم آمددیدم اگر بدژ بروم ممکن است که هوای دژ مرا از خدمت محروم دارد و اصلا نیایم و چون نمی‌خواهم بدقولی کرده باشم اینک حاضرم که همین طور با تو بیایم شاهزاده اسدخان را همراه خود بتهر ان آورد و باو دستور داد که باصطبل شاهی رفته در آنجا بست بنشیند او هم همین کار را کرد شاهزاده بنزد فتحعلی‌شاه رفت و گفت که من اسدخان را با خود آورده‌ام فتحعلی‌شاه دستور داد که میرغضب سر او را بریده بنزد او بیاورد دولتشاه گفت که او باصطبل همایونی پناهنده شده و منهم باو تأمین جانی داده‌ام اگر تأمین باو نمیدادم ممکن نبود که او را بتوان باین آسانی دستگیر نمود فتحعلی‌شاه محض خاطر دولتشاه از کشتن او درگذشت و سفارش کرد که همیشه مراقب احوال و حرکات او بوده و همه جا او را همراه برده و زیر نظر خود داشته باشد. دولتشاه با حسنخان فیلی از رؤساء بزرگ لرستان نیز که او هم یاغی و سرکش بود همین عمل را کرد و این دو نفر همیشه با شاهزاده بودند و طرفین با هم به صمیمیت رفتار میکردند. محمدعلی‌میرزا دولتشاه که یکی از برازنده‌ترین فرزندان فتحعلی‌شاه بود در سال ۱۲۳۷هـ.ق. در سن سی و چهار سالگی در میان راه بغداد و کرمانشاه درگذشت و پیش از مردن اسدخان و حسنخان فیلی را خواست و بآنها گفت که من احساس مرگ میکنم و خواهم مرد و پس از مرگ من ممکن است که بشماها صدمه وارد آید لازم است که فوراً هر دو نفر بمحل‌های اولیه خود رفته و در آنجا مصون و محفوظ خواهید ماند آنان نیز چنان کردند. اسدخان گویا سواد خواندن و نوشتن را داشته از این جهت گاهی او را میرزا اسدخان نیز گفته و نوشته‌اند. از کارهای برجسته‌ای که باو نسبت میدهند جنگ کردن با شیر است و معروف است که شیر را با شمشیر خود ده نیم کرده است.

اسفندیار اسفندیارخان (صمصام‌السلطنه سردار اسعد) متولد ۱۲۶۷هـ.ق. پسر بزرگ حسینقلی‌خان ایلخانی بختیاری بوده و در سال (۱۲۹۵هـ.ق.) که بهمراه پدرش از سفر قشلاقی ایل از خوزستان باصفهان باز میگشت چون نظر ظل‌السلطان بر این بود که حسینقلی‌خان ایلخانی مرد مقتدر بختیاری را بکشد و در همین‌ سال که ظل‌السلطان از اصفهان بتهران رفته و بازگشته بود و حکم قتل ایلخانی را از ناصرالدین‌شاه در دست داشت پس از انجام مشق سرباز در میدان شاه اصفهان ایلخانی و دو پسرش اسفندیارخان و حاح علی‌قلی خان همراه ظل‌السلطان بعمارت دولتی رفتند ظل‌السلطان به حسین قلی خان گفت شما بروید