برگه:شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و۱۳ و ۱۴ هجری، جلد ۱.pdf/۱۲۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
رجال ایران
۱۱۹

و در ضمن بهر دو کار سابق و لاحق رسیدگی مینمود[۱]. در زمان سلطنت فتحعلی شاه چون ادارات ارتش از سادگی زمان آغا محمد خان خارج شده و توسعه پیدا کرد و چند نفر محاسب قشونی (لشگرنویس) اضافه گردید میرزا اسدالله خان را چون سابقه در این کار داشت در سال (۱۲۴۵ هـ.ق.) بعنوان لشگرنویس‌باشی[۲] انتخاب گردید و ضمناً حکومت نور هم در این سال بوی واگذار شد (بعدها در زمان سلطنت ناصرالدین‌شاه دارنده این کار را به وزیر لشگر ملقب کردند) و بعد بسبب ضعف پیری بحکومت نور منصوب گردید و از کار وزارت لشگر کناره‌گیری نمود. در این سال میرزا آقاخان یکی از پسرهایش که در حدود بیست سال یا کمتر داشت و زرنگ‌تر از فرزندان دیگرش بود بسمت لشگرنویس وارد خدمت دولت با دربار فتحعلی شاه قاجار گردید.

اسد اسدخان از رؤسای بزرگ بختیاری هفت‌لنگ (از تیره بختیاروند) که مدتها یاغی بوده و بهیچ‌وجه از دولت مرکزی اطاعت و انقیادی نداشت مدتی (از سال ۱۲۲۴ تا سال ۱۲۳۲هـ.ق.) حکومت بختیاری جزء حکومت محمدتقی میرزا (حسام‌السلطنه) حاکم لرستان بود و چون بخوبی از عهده انتظامات آنحدود بر نمی‌آمد حکومت بختیاری نیز در سال ۱۲۳۲ هـ.ق. ابوابجمعی حکومتهای محمدعلی‌میرزا دولتشاه شده و باو واگذار گردید. پس از اینکه حکومت بختیاری به دولتشاه واگذار شد اولین کارش این بود که اسدخان را که در دژ میران سکونت داشت[۳] بهر نحوی شده او را دستگیر نماید بنابراین خود با لشگری به بختیاری رفت و دژ را محاصره نمود و بعد میرزا محمد لواسانی وزیر و پیشکار خود را برای دلجوئی و نصیحت و اطمینان دادن بنزد وی فرستاد اسدخان نصایح او را پذیرفته از دژ پائین آمد و مطیع گردید. در این مورد روایات مختلف است در بعضی از کتب تسلیم شدن اسدخان را این طور نوشته‌اند: پس از اینکه حکومت بختیاری بمحمدعلی میرزا دولتشاه پسر بزرگ فتحعلی‌شاه واگذار شد فتحعلی‌شاه از او خواست که بهر قیمتی شده اسدخان را دستگیر کرده او را بتهران روانه نماید دولتشاه با عده‌ای سوار دژ اسدخان را محاصره نمود[۴] و میرزا محمد لواسانی وزیر (معاون) خود را برای استمالت و دادن پند و اندرز بنزد وی فرستاد و میرزا محمد، او را راضی بفرود آمدن از دژ و ملاقات شاهزاده نمود پس از دیدار و مذاکره سواران شاهزاده او را احاطه کرده و او بناچار تسلیم گردید. برخی دیگر چنین حکایت کرده‌اند که باید درست‌تر باشد: محمدعلی میرزا دولتشاه با یکنفر جلودار از اردوی خود خارج شده بنزدیک دژ آمد و اسدخان را خواست اسدخان از بالای دژ شاهزاده را دید و شناخت و خیلی تعجب کرد که شاهزاده با چه جرأت و بیباکی


  1. ناسخ‌التواریخ در صفحه ۱۸۶ جلد قاجاریه و منتظم ناصری صفحه ۱۲۶ جلد سوم میرزا هدایت‌الله پسر میرزا اسدالله ذکر شده ولی در صفحات ۵ و ۳۷ (شجره‌نامه فامیل خواجه نوری) او را برادر میرزا اسدالله نام برده است و باید فقره اخیر درست‌تر باشد.
  2. رئیس کل حسابداری و خزانه‌داری آرتش.
  3. دژ مزبور بعداً معروف به دژ اسدخان گردید.
  4. دژ اسدخان را سابقاً دژ ملکان نیز میگفتند.