برگه:رباعیات خیام.pdf/۸

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
  اندر ره عشق خاک میباید شد وز چنگ اجل هلاک میباید شد  
  ای ساقی خوش‌لقا تو فارغ منشین آبی در ده که خاک میباید شد  


  از گنبد گردنده بد افعالی بین وز رفتن دوستان جهان خالی بین  
  تا بتوانی تو یکنفس خود را باش فردا منگر دی مطلب حالی بین  


  از بودنی ایدوست چه داری تیمار از فکرت بیهوده دل و جان افگار  
  خرم بزی و جهان بشادی گذران تدبیر نه با تو کرده‌اند آخرکار  
این چرخ