این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
آن به که خردمند کناری گیرد | وز خلق گذشته اعتباری گیرد | |||||
می میخورد و لعل بتان میبوسد | تا عالم شوریده قراری گیرد |
آنها که در آمدند و در جوش شدند | آشفتهٔ ناز و طرب و هوش شدند | |||||
خوردند پیاله و مدهوش شدند | در خاک اجل جمله همآغوش شدند |
از آب عدم تخم مرا کاشتهاند | وز آتش غم روح من انباشتهاند | |||||
سرگشته چو باد مشیوم گرد جهان | تا خاک من از چه جای برداشتهاند |