برگه:رباعیات خیام.pdf/۱۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
  از حد بدر است ناشکیبائی من غم گشت قرینِ من و شیدائی من  
  با اینهمه لشکر غمم کرده هجوم در دهر مباد کس برسوائی من  


  او را خواهی از زن و فرزند ببر مردانه در آز خویش و پیوند ببر  
  هر بند که هست بند راهست ترا با بند چگونه ره بری پند ببر  


  آن لعل در آبگینه ساده بیار وآن مونس و محرم هر افتاده بیار  
  چون میدانی که مدت عالم خاک بادیست که زود بگذرد باده بیار  
آن به که