این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
از حد بدر است ناشکیبائی من | غم گشت قرینِ من و شیدائی من | |||||
با اینهمه لشکر غمم کرده هجوم | در دهر مباد کس برسوائی من |
او را خواهی از زن و فرزند ببر | مردانه در آز خویش و پیوند ببر | |||||
هر بند که هست بند راهست ترا | با بند چگونه ره بری پند ببر |
آن لعل در آبگینه ساده بیار | وآن مونس و محرم هر افتاده بیار | |||||
چون میدانی که مدت عالم خاک | بادیست که زود بگذرد باده بیار |
آن به که