برگه:در خدمت و خیانت روشنفکران (جلد دوم).pdf/۲۶۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

که در ناندانی‌های پیش شمردم.

۵-ناندانی، بعدی مؤسسات فرهنگی باصطلاح «ملی» است. گروه‌های فرهنگی که فرزندان خلف «ملی» شدن مدارس‌اند -دانشکده‌های ملی و دولتی- حتی خود مدارس خصوصی و ملی. از کودکستان گرفته تا دانشگاه. در همین نوع مؤسسات است که فرهنگ مملکت را «آمبورژوازه» کرده‌اند. ترتیب کار را جوری داده‌اند که یک فرهنگی و دبیر کار کشته و با تجربه در ۲۰ تا ۲۵ سالگی خود را باز نشسته کند و یکی از این مدارس «ملی» باز کند. به این طریق هم جای او خالی می‌شود تا یک سپاهی دانش را به جایش بگذارند و کمک کنند به بیشتر «میلیتاریزه» شدن فرهنگ و هم خود او را در این نوع مدارس پولساز «ملی» به نان و نوایی برسانند. من یک گروه فرهنگی را می‌شناسم که ده سال پیش اعضای اداره کننده و مؤسس آن فقط حقوق‌های رتبه‌ای خود را داشتند؛ اما در سال ١٣۴۴ خودشان بیلان دادند که ۲۵ میلیون تومن سرمایه دارند. در همین سال دانشگاه ملی در تهران فقط ۴۰۰ شاگرد داشت اما بودجه‌اش ۳۰ میلیون تومن بود که ۹ میلیونش را وزارت فرهنگ می‌داد -۷ میلیون را شرکت نفت- ۹ میلیون را سازمان برنامه و الباقی را خود شاگردان. و بنیاد پهلوی که افتخار تأسیس و اداره این دانشگاه را دارد، در آن سال یکشاهی هم خرج نکرده است. یا دانشگاه شیراز با هزار نفر دانشجو در همان سال، ۴۵ میلیون تومن بودجه داشته، در حالی که مثلاً دانشگاه تهران با ۱۴ هزار شاگرد فقط ۱۰۰ میلیون تومن بودجه داشته است.