کلام را به «امه سه زر» میدهم که شاعری است سیاهپوست و در این زمینه چه دردها که به دل دارد:
«هر فرهنگی برای اینکه شکفته شود نیاز به چارچوبی دارد و به ساختمانی. اما مسلم است که عناصری که زندگی فرهنگی خلق استعمارزده را میسازند در رژیم استعماری یا از بین میروند و یا فاسد میگردند. این عناصر البته در وهله اول عبارتند از تشکیلات سیاسی [... ] عنصر دیگر زبانی است که خلق به آن حرف میزند. زبان را «روانشناسی منجمد» گفتهاند. زبان بومی از آنجا که دیگر زبان رسمی زبان، اداری زبان مدرسهای و زبان فکری نیست به قهقرا میرود؛ و این پسروی مانع رشد آن میشود و حتی گاه به نیستی تهدیدش میکند [... ] وقتی فرانسویها قبول نمیکنند که زبان عربی در الجزایر و زبان ماداگاسکاری زبانهای رسمی باشند، مانع از این میشوند که در شرایط دنیای نوین این زبانها تمام نیروی بالقوه خود را به فعل درآورند و از این راه به فرهنگ عربی و ماداگاسکاری ضربه میزنند[۱]».
۴) کم خونی روشنفکری ۱۲۹۹ تا ۱۳۲۰
در فصلهای پیش سخنی از تنگی قلمرو تجربه و انتخاب روشنفکر ایرانی رفت. البته نه به خاطر تراشیدن عذر و بهانهای به قصد توجیه او که به قصد نشان دادن فرقهایی که از نظر وضعی
- ↑ مراجعه کنید به صفحات ۸-۸۷ کتاب «نژاد پرستی و فرهنگ» به قلم هلیون دیوپ، ژاك ولبه ما نا نژادا، فرانتس فانون، امه سه زر، ترجمه دکتر منوچهر هزارخانی، انتشارات ابن سینا، تبریز، بهار ۱۳۴۷.