نماز پشت پنجره یا روی بخاری گذاشتهاند و حیف که آماری در دست نیست وگرنه میشد نشان داد که قسمت اعظم طلبههای قم از نواحی ترک نشین میآیند یا دست کم میشد نشان داد که نسبت طلبههای آذربایجانی سخت بیشتر از اهالی دیگر نقاط است. هنوز در خوی و اردبیل و حتی تبریز بدتر از قم-زنان نمیتوانند بیحجاب به کوچه بیایند هنوز دستههای عزاداری آذربایجانیها چه در تهران و چه در سراسر شهرهای شمال و مازندران که بازار کسبش در اختیار آذربایجانیها است و چه در خود تبریز و دیگر شهرهای آن ولایت، بزرگترین دستهها است و عکس العمل این همه آنکه آذربایجانی از محل گریخته و به تهران و دیگر نقاط غیر ترك نشین مملكت رفته چنان قرتی و غربزده و لا مذهب و بیبندوبار است که نهایت ندارد.
و به این ترتیب تن روشنفکری مملکت کاسته است و حاصل روشنفکری مملکت به آذربایجان دسترسی ندارد. یا به عکس. و من حتم دارم که بزرگترین نسبت بیسوادی که خود مشکل اول روشنفکران بود در آذربایجان است که به قوۀ دواز مدرسه محرومند. آنکه فارس است اگر به مدرسه راه داشته، باشد، به هر صورت کوره سوادی پیدا خواهد کرد؛ ولی آذربایجانی ترك علاوه بر مشكل دسترسی نداشتن به مدرسه، به مدرسه هم که رفت نه زبان معلم فارس را میفهمد و نه از خط و ربط کتاب درسی سر در میآورد. او که آب و نان را شش هفت سال تمام «سو» و «چرك» شنیده، حالا میبیند توی کتابش دو شکل هست با دو کلمه غریبه او به جای اینکه تصویر صوتی یک کلمه مأنوس را به تصویر بصریاش در آورد و