برگه:در خدمت و خیانت روشنفکران (جلد دوم).pdf/۱۱۳

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

معلم و کارمند صادر می‌کنند برای شیخ نشین‌ها. و قبل از همه ایشان به وهابی‌های سعودی. که ملا نقطی‌های عالم اسلامند و خشکه مقدس‌های تازه به دوران رسیده‌ای شلنگ تخته زنان در مرتع نفت. که گرچه مستقیماً براعتاب قدس عالم اسلام مسلطند، اما چنان سرگرم نفت‌اند که حتی اسلام را هم فراموش کرده‌اند و اگر عنایتی به‌ایشان می‌شود یکی به این دلیل است که:

«دست قضای الهی در هزار و چهارصد سال پیش کعبه را همچون گوهری در آنجا نشانده است و البته که این گوهر اکنون دیگر برای امرای سعودی ارزشی ندارد. سرایشان سی چهل سالی است که به آخور نفت گرم است. اگر روزگاری بود که زیارت من و امثال من شرقی خرج یکساله معیشت تمام بادیه نشینان حجاز و نجد را می‌داد اکنون از ریزه سفرۀ نفت است که زاد و رود سعودی ارتزاق می‌کنند و این سعودی که احترامی برای خود کعبه قائل نیست برای روشنفکر چه احترامی دارد؟ کعبه او اکنون به ریاض و ظهران نقل مکان کرده است که دکل چاه‌های نفت در آن‌ها به جای گلدسته مساجد روئیده و اگر هنوز سعیی می‌کند سعی میان صفا و مروه نیست سعی میان آرامکو و استاندارد اویل است یا سعی میان پاریس و نیویورک با حرمسرایی در پشت سر و آبروریز اسلام و با همۀ فضاحت هاشان و بواسیرهاشان و پروستات هاشان... »[۱]

و من در «خسی در می‌قات» گذرا اشاره‌ای کرده‌ام به وضع وخیم

  1. از مجله «اندیشه و هنر» مهر ۱۳۴۳ صفحات ۳۸۵ و ۳۸۶، از مقاله «ولایت اسرائیل» به همین قلم.