است مخفف جرم است، لیکن از قباحت عمل نمیکاهد، میبایست استنطاق و تحقیقات شده باشد.
شاه به کن نقل مکان کرد، آقا ابراهیم آبدار (امین السطان) که همه کاره در خلوت است در سه روز شرفیاب نمیشود، در شرفیابی اجازه زیارت عتبات میخواهد، میفرمایند در سر سفریم همه کارهای ما با تو است، چه موقع مسافرت عتبات است، عرض میکند اعلیحضرت هم خوب است این سفر را موقوف فرمایند با قضیهٔ سربازان کجا میروید و چه خواهند گفت: بگریه میافتد و شاه را هم رقت دست میدهد، میفرمایند بد شده است اما شده است. حال چه باید کرد؟ عرض میکند اقلا کسان آنها را بخواهند استمالت بفرمائید، مقرر میشود بهر یک مستمری برسانند واستمالت کنند.
در برلن امپراتور گیوم اول گوشهای بآن قضیه میزند ، بروایت مؤیدالسلطنه در موقع خداحافظی شاه میگوید بدون گردن زدن عدالت نمیشود. Sans Coupe gorge pas de Justice
بقانون نظامی مکرر دستجات قشون را نیزهپیچ کردهاند و در حفظ نظم در جامعه گاهگاهی لازم دانسته و در مورد آن سربازان این حکمت موجود بوده یا نبوده موقوف بطرز حکومت است.
در نیمه اول مائه بیستم دیدیم که سران سیاست آلمان را بی محابا بدار زدند و مسبوق به استنطاق و تحقیق بود و حکومت برخلاف موازین عدالت و در اعلی درجهٔ مفهوم قباحت و بربریت، در نتیجه عصبانیت.
به تواتر شنیدهام که بزمان فتحعلی شاه ده نفر مقصر را امر شد از میان بگذرانند، یکی از آن میان عجز و لابه بسیار میکند که او را بحضور نبرند و هرچه در سایرین حکم شده درباره او هم مجری بدارند، یکی حاضر میشود بجای او برود. چون ده نفر را بحضور میآورند شاه پس از تاملی امر میکند دور حوض بگردند سپس نه نفر را معاف میدارد و طفیلی را امر به سیاست میکند، قضیه را بعرض میرسانند امر میشود دیگر بار دور حوض بگردند، میگردند، باز امر به سیاست یکنفر خارج از مقصرین میشود پس از تحقیق معلوم میشود قاتل بوده است و شاه می فرمایند هرچه نگاه کردم آن یک نفر را بی سر دیدم، العهدة علی الراوی.