این برگ همسنجی شدهاست.
۳۶۴
ایضاً له
خسروا گوی فلک در خم چوگان توشد | ساحت کون و مکان عرصهٔ میدان تو باد | |||||
زلف خاتون ظفر شیفتهٔ پرچم توست | دیدهٔ فتح ابد عاشق جولان تو باد | |||||
ای که انشاء عطارد صفت شوکت تست | عقل کلّ چاکر طغراکش دیوان تو باد | |||||
طیرهٔ جلوهٔ طوبی قد چون سرو تو شد | غیرت خلد برین ساحت ایوان تو باد | |||||
نه بتنها حیوانات و نباتات و جماد | هر چه در عالم امرست بفرمان تو باد[۱] |
ایضاً له
دادگرا ترا فلک جرعه کش پیاله باد | دشمن دل سیاه تو غرقه بخون چو لاله باد | |||||
ذروهٔ کاخ رتبتت راست ز فرط ارتفاع | راهروان وهم را راه هزار ساله باد | |||||
ای مه برج منزلت چشم و چراغ عالمی | بادهٔ صاف دایمت در قدح و پیاله باد | |||||
چون بهوای مدحتت زهره شود ترانهساز | حاسدت از سماع آن محرم آه و ناله باد | |||||
نه طبق سپهر و آن قرصهٔ ماه و خور که هست | بر لب خوان قسمتت سهلترین نواله باد |
- ↑ عین این قطعه بصورت غزل با تغییر «شد» در مصراع اوّل به «باد» در سابق نیز در غزل ۱۰۸ تکرار شده است و چون معلوم نیست که فی الواقع اصل این ابیات آیا قطعه بوده که بعدها بصورت غزل درآوردهاند یا برعکس لهذا ما عین هر دو غزل و قطعه را در جای خود بطبق نسخهٔ خ باقی گذاردیم،