برگه:حافظ قزوینی غنی.pdf/۴۹۳

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۳۶۳
  جانش غریق رحمت خود کرد تا بود تاریخ این معامله رحمان لایموت  

ایضاً له

  بعهد سلطنت شاه شیخ ابواسحاق به پنج شخص عجب ملک فارس بود آباد[۱]  
  نخست پادشهی همچو او ولایت بخش که جان خویش بپرورد[۲] و داد عیش بداد  
  دگر مربّی اسلام شیخ مجدالدّین که قاضیّ به ازو آسمان ندارد یاد  
  دگر بقیّهٔ ابدال شیخ امین الدّین که یمن همّت او کارهای بسته گشاد  
  دگر شهنشه دانش عضد که در تصنیف بنای کار مواقف[۳] بنام شاه نهاد  
  دگر کریم چو حاجی قوام دریادل که نام نیک ببرد از جهان ببخشش و داد  
  نظیر خویش بنگذاشتند[۴] و بگذشتند خدای عزّ و جل جمله را بیامرزاد  
  1. رجوع شود برای شرح احوال اشخاص مذکور درین قطعه بحواشی آخر کتاب،
  2. چنین است با باء موحّده در اوّل در اغلب نسخ چاپی و سودی و جیب السیر و فارسنامهٔ ناصری،– خ ت ط: نپرورد (با نون در اوّل)،– اغلب نسخ خطّی قدیم این ابیات را اصلاً ندارند،–
  3. اشاره است بکتاب مشهور «مواقف» در علم کلام تألیف قاضی عضدالدّین عبدالرّحمن ایجی معروف، رجوع شود بحواشی آخر کتاب،
  4. بنگذاشتند بتقدیم باء موحّده بر نون نفی، رجوع شود برای شواهد این استعمال یعنی ادخال باء زائده بر افعال منفیّه بحواشی آخر کتاب،–