برگه:حافظ قزوینی غنی.pdf/۴۲۸

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۲۹۸
  هشیار شو که مرغ چمن مست گشت هان بیدار شو که خواب عدم در پیست هی  
  خوش نازکانه می‌چمی ای شاخ نوبهار کاشفتگی مبادت از آشوب باد دی  
  بر مهر چرخ و شیوهٔ او اعتماد نیست ای وای بر کسی که شد ایمن ز مکر وی  
  فردا شراب کوثر و حور از برای ماست و امروز نیز ساقی مهروی و جام می  
  باد صبا ز عهد صِبیٰ[۱] یاد میدهد جان داروئی که غم ببرد درده ای صُبَیّ[۲]  
  حشمت مبین و سلطنت گل که بسپرد[۳] فراش باد هر ورقش را بزیر پی  
  درده بیاد حاتم طی جام یک منی تا نامهٔ سیاه بخیلان کنیم طی  
  زان می که داد حسن و لطافت بارغوان بیرون فکند لطف مزاج از رخش بخوی  
  مسند بباغ بر که بخدمت چو بندگان استاده است سرو و کمر بسته است نی  
  حافظ حدیث سحرفریب خوشت رسید  
  تا حدّ مصر و چین و باطراف روم و ری  
۴۳۰  بصوت بلبل و قمری اگر ننوشی می علاج کی کنمت آخرالدّواء الکیّ  ۴۷۴
  1. صبی بکسر صاد و فتح باء موحده و در آخر الف که بصورت یاء نوشته میشود بمعنی کودکی و جوانی و نادانی و میل بهواست.
  2. چنین است در عموم نسخ قدیمه و در خ صریحاً بر روی صاد ضمّه گذارده است و سودی نیز آنرا بضمّ صاد و فتح باء موحّده ضبط کرده و آن تصغیر صَبِیّ است بفتح صاد و کسر باء بمعنی کودک خردسال، نسخ چاپی: ای بنیّ (بجای ای صُبی)
  3. بعضی نسخ: گسترد.