۶
راه بروند و در شب تابستانش بستارگان آسمان ایران بنگرند و علما و شعرا و نویسندگانی از خود ببار آورند، کم کم اصل قدیم خود را از یاد خواهند برد و ایران را وطن خود خواهند شمرد و دیگران نیز ایشان را ایرانی مطلق خواهند دانست نه ما را، زیرا در چنین روز سیاهی که مبادا، اگر ما بکلّی از میان رفته باشیم از ما باسم «ایرانیان قدیم» یاد خواهند کرد و اگر هنوز مشتی ایرانی پریشان و نیمهزبان در گوشه و کنار ایران زندگی کنند ایشان را باصطلاح جغرافیائی «بومی» یعنی نمونهٔ ملت از میان رفته خواهند نامید و تاریخ ممالک بسیار از قبیل بابل و مصر و شام و امریکا و کانادا و برزیل و استرالیا دلیل صحّت این ادّعاست.
اینست حقیقت ناگوار، اینست راه و رسم روزگار و هر که منکر آن باشد و شنیدنش را تاب نیاورد با خون خود بازی میکند. ملّتی که در حفظ منافع خود نکوشد اگر یکباره معدوم نشود کم کم فقیر و اسیر و بنده خواهد شد و این عالم را چنان ساختهاند که هیچ چیز را بگریه و زاری و دعا نمیتوان نگاه داشت. حشمت و جلال از دست رفته و زبان نابودشده هیچ ملّتی را از خزانهٔ غیب بیرون نمیآورند و دوباره بدستش نمیدهند.
تا آن دم که انقلابات فلکی زمین را نابود نساخته ایران پابرجاست امّا در کدام کتاب آسمانی نوشتهاند که شرط لازم دوام و بقای ایران دوام ما و فرزندان ماست. اگر بهوش نباشیم و چشم و گوش خود را باز نکنیم این خانهٔ چندین هزارساله از دست ما خواهد رفت. خانه بباد دادن در تاریخ اقوام عالم کاری بیسابقه نیست و درد آنست که هیچکس را