۷
دل بر ما نخواهد سوخت و موّرخ دقیق بیرحم بهزار دلیل ثابت خواهد کرد که عمر ملّت قدیم ایران بحکم قواعد اجتماعی و اصول تاریخی درست در موقعی بسر رسید که شرایط محو و فنا جمع آمد و هیچ خوانندهای بمردن و نابود شدن ما یک قطره اشگ هم نخواهد ریخت. ملّت بیخانه زبونست و پست و باید سفر پرمشقت زندگی را در نوکری کسانی بگذراند که خانهاش را از دستش گرفتهاند . وطنپرستی چنانکه بعضی پنداشتهاند همه عشقورزی بآب و خاک و دشت و چمن یک مملکت نیست. دلبستگی طبیعی بشر بخانهای که جسم و جان هر دو را آسایش دهد و بیم و هراس از بندگی و سرافکندگی نیز جزء آن و دو رکن قویم آنست. پس آن ایرانی که ایران را آباد و هموطنان خود را تندرست و دانا و ارجمند بخواهد موافق مصالح خویش و بحکم عقل کار کرده است چرا که منزل خود را پاک و پاکیزه و خالی از اغیار و فرزندان و معاشران و رفیقان خویش را تندرست و دانا و ارجمند خواسته و آنکه خیانت کند نان و آب و سرمایهٔ زندگی و خانهٔ خود و خویشاوندانش را ارزان فروخته است.
۳- هر ایرانی عاقلی میداند که هر دردی را در هر جا و هر وقت و با هر کسی نمیتوان گفت. با اینهمه دردهای گفتنی بسیار داریم اما چون زمان در گذرست و فرصت از دست میرود باید پیش از هر چیز در جستجوی سرچشمۀ مصیبتهائی باشیم که بجنگیدن با آنها قادریم.
در این عالم دو نوع درد هست بیدرمان و درمانپذیر و بدبخت ملّتیست که این دو را از هم نشناسد و در وادی خیالات پریشان گم شود و زمام اختیار و اعتدال را از دست بدهد و بجای آنکه بعلاج دردهای درمانپذیر خود بپردازد از دمی که میگذرد و از خطری که هر آن نزدیکتر