برگه:تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، جلد اول.pdf/۲۰۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
تاریخ احزاب سیاسی ایران

از تبریز هم اظهارات خود او مئوید بر استماعات اردو بود و در عوض متانت و هدایت افرادش ببردباری و چاره‌جوئی خود را منسوب بافسران قزاق دانسته پیوسته زیردستان خویش را تهدید مینمود و اظهار میداشت که با مناسبات نزدیکی که خود و پدرم با سرلشکر امیرفضلی داریم در حق شماها چنین و چنان خواهم کرد تا اینکه در یکی از جلسات یکنفر از افسران روشن‌فکر گفت که ما تابع قانون مشروطه و حکومت قانونی هستیم مشارالیه برآشفت و گفت بایستی ما همه تابع نیات سردار سپه باشیم و بما اطلاع دادند که او مشغول است که زمام حکومت را از هر حیث بدست بگیرد[۱].

فشار بی‌پولی و اخبار واصله از تهران و تائید ملیون تبریز بر قانون‌شکنی سردار سپه موجب آن شد که شبی سه نفر از افسران اردو، سلطان تورج میرزا، سلطان میرزا علی‌اکبر خان، سلطان عبدالصمد خان گرد هم جمع شده پس از مذکرات زیاد قرار شد یکنفر انتخاب و نزد ملیون تبریز فرستاده و بعمل کنتر کودتائی در تبریز مبادرت نمایند و در مرحله اول تبریز را اشغال و سپس بطرف مرکز تهران حرکت نمایند و بخیال خود شاید موفق شوند که رفع این بدبختی را از ملت ایران و هموطنان خود بنمائیم (حوت ۱۳۰۰) پس از اجرای مراسم سوگند مبنی بخدمت بوطن داخل عمل شده و ستوان سید ابوالفضل خان سجادی را برای ملاقات با ملیون به تبریز مأمور کردیم، سپس شروع بجلب نظر افسران ژاندارم نموده سه نفر از آنها را دعوت و پس از خاتمه مذاکرات هر سه نفر مأمور مذاکره و ملاقات با سه نفر دیگر میشدند بطوریکه در ظرف سه‌چهار روز موفق بجلب نظر واقعی همه شدیم و برای انتخاب یک رئیس ارشد مذاکره شد پس از مذاکرات زیاد بالاخره یاور لاهوتی‌خان را انتخاب و باو مراجعه کردیم مشارالیه هم بلافاصله قبول واستقبال نمود.

خبط این سه نفر افسر از همین جا شروع شد زیرا لاهوتی‌خان آن قدرت و لیاقت را برای اداره کردن و ریاست یک چنین انقلابی نداشت زیرا بعد از مجروح شدن سلطان تورج میرزا (پاسیار یک فعلی در شهربانی) نتوانست عدهٔ نام‌برده را اداره بنماید و بکلی شیرازهٔ عمل از دست رفت.

در هر صورت کار شروع شده بود، چاره‌ای هم نداشتیم شب سرد برفی و تاریکی


  1. اینجا شرحی دیگر در خصوص محمود خان پولادین داشت که حذف کردیم، این مرد بواسطه نیتی که در راه وطن‌دوستی بروز داد شایسهٔ تقدیر است.
۱۷۵