جنک با سمیتکو با شدت درگیر، و زدوخورد هرروز ادامه داشت تا اینکه بر حسب خیانت اطرافیانش سردار عشایر بدست نوکرهای خودش کشته و اردوی او که مأمور حفظ جناح چپ اردوی ژاندارم بود در یک روز متواری و حتی جسد سردار عشایر بطور ناشناس یک روز در دست تصرف اتباع سمیتکو بود!
در این موقع که کردها قوای سردار عشایر را در هم شکستند ناگهان با تمام قوای خود بر سر عدهٔ ژاندارم تاخته کار آنها را هم ساختند (قوس ۱۳۰۰ خورشیدی).
عدهٔ ژاندارم با تلفات سنگین به شرفخانه عقب نشسته دفاع خوی را به عهدهٔ اهالی خوی و قوای چریک آنجا واگذار کردند.
شدت سرما و زیادی برف موقتاً آتش جنکرا فرو نشاند و طرفین با حالت سکوت و استراحت در مواضع و سنگرهای زمستانی خویش باستراحت پرداختند.
ماژور حبیباللّه خان سال پیش (باین معنی که در سال پیش درجه سرگردی داشته است) ناگهان بدرجه سرتیبی ترفیع یافت و برای قلع و قمع اکراد مأمور آذربایجان شده با قوای زیادی از تهران بطرف تبریز حرکت نمود، با وجود صدور احکام و متحدالشکل شدن ارتش ایران معهذا براثر همچشمی قدیم رقابت شدیدی بین افسران و افراد ژاندارم و قزاق حکمفرما بود. ورود سرتیب حبیباللّه خان شیبانی به آذربایجان بسمت فرماندهی کل قوای آذربایجان نیز موجب تکدر اسمعیل آقای امیرفضلی امیر لشکر آنجا شد، از طرفی هم اخبار واصله از مرکز حاکی از تباین نظر و اختلاف شدید بین مجلس و ملیون با نظر و روش سردار سپه دائماً بتبریز میرسید، و این اخبار افکار اردوی ژاندارم را پریشان میکرد مخصوصاً افسران آنها که بمرخصی تبریز میرفتند از ملیون خبرهائی میشنیدند و جرائدی که از تهران میرسید همگی تأیید بر قانون شکنی سردار سپه مینمود و دلیل بر اجرای روحیه و نیات دیکتاتوری او بشمار میرفت اینمعانی بیش از همه چیز افکار اردوی ژاندارم را پریشان کرده بود.
اردوی ژاندارم که قسمت عمده افرادش از اصفهانیها تشکیل شده بود مدتها از وطن دور و بدتر از همه چندین ماه حقوق هم به آنها نرسیده مختصر وجهی هم که پس از مکاتبات زیاد میرسید مقدار عمدهٔ آن را ماژور محمود خان بعنوان حقوق عقب افتاده و حتی مبلغی هم مساعده برداشته به تبریز رفته مشغول عیاشی میگشت. در مراجعت