این عده دو روز بعد یعنی صبح ۱۸ حمل ۱۳۰۰ خورشیدی بطرف تبریز حرکت کرد، پس از ورود بقزوین برای سهولت در امر حرکت هر واحد علیحده بزنجان رهسپار شد و بعداً در زنجان یک اسواران سوار و یک آتشبار توپخانه صحرائی و یک دسته توپخانهٔ کوهستانی و یک گروهان مسلسل تحت فرماندهی ماژور محمود خان فولادی باین عده که از تهران اعزام شده بود ملحق گردید و تمام این عده تحت فرماندهی کلنل لنبرک سویدی بمعاونت ماژور لاسن دانمارکی بطرف تبریز حرکت کردند. ناگفته نگذاریم که بمحض ورود عدهٔ نامبرده بزنجان خبر سقوط کابینه سید ضیاءالدین رسید.
ورود به تبریز:
اهالی تبریز از ورود عدهٔ ژاندارم که در آن روزها دارای وجههٔ ملی فوقالعاده بودند تجلیل و پذیرائی فوقالعاده بعمل آوردند و حاج مخبرالسلطنه هدایت که در آنموقع وإلی آذربایجان بود خوشباش گفته از آنها میهمانی نمود.
شهرت و عصیان اسمعیل آقا معروف به سمیتکو بحد أعلی رسیده بود و چنان زهر چشمی از آذربایجان و آذربایجانی گرفته بود که همه را مرعوب خود ساخته بود. بالاخره پس از یک استراحت چندهفتگی و تکمیل نواقص ساز و برک اردوی نامبرده با قطار راهآهن بطرف شرفخانه حرکت و پس از الحاق قوای چریک مرحوم سامخان سردار عشایر قرهداغی که خدمتگزار دولت بود بخوی رهسپار شده و با تشریک مساعی قوای قرهداغی چند ضربه سخت بسمیتکو زدند که مورد تقدیر دولت و آذربایجانیها واقع شد.
مقارن همین ایام یاور ابوالقاسم لاهوتی که سابقاً افسر ژاندارم و بکناهی قبل از جنگ بینالمللی مورد تعقیب دولت و بقول خودش مورد حسد دشمنان واقع شده بود از ترس اینکه تا تریاق از عراق آرند مارگزیده مرده باشد قبل از بازداشت ضمن تعقیب باسلامبول فراری و بعدها با جنک بینالملل مصادف و جزو میسیون آلمانی بکرمانشاهان آمد، پس از شکست موتلفین مجدداً روزگاری را در ترکیه میگذارند.
بالاخره از راه تبریز وارد و مورد توجه و وساطت حاج مخبرالسلطنه قرار گرفت و با همان درجهٔ یاوری وارد ژاندارمری شده بسمت معاونت عدهٔ سرهنگ فولادی منصوب شد.