پرش به محتوا

برگه:تاریخ جرائد و مجلات ایران از محمد صدر هاشمی جلد دوم.pdf/۷۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
حرف پ بعده الرا
پرورش
 

سال دوم روزنامه ادب مورخ ۲ رمضان ۱۳۲۰ قمری در باره مرک مدیر پرورش اینطور می‌نویسد:

آنان که از وضع جهان آگاهند بتجربه رسانیده‌اند که صاحبان قلم غالباً از کثرت عموم و علو همم در عالم جوانی بدین مرض (مرض سل) ناگهانی رخت از دنیا بدر کشیده و دامن از صحبت دوستان برچیده‌اند و آخرین کسیکه در این راه شهد شهادت نوشید و لباس سعادت پوشید یوسف گل پیرهن و عزیز مصر سخن میرزا علیمحمد خان شیبانی کاشانی صاحب جریده ثریا - پرورش بود که شب و روز مانند زنان تکلاً بدرد وطن فریاد و ناله داشت. »

ملک الشعرا حاج میرزا صبوری مرثبه زیر را که مشتمل بر ماده تاریخ فوت پرورش میباشد سروده است:

دریغ و درد که با حسن یوسفی بگذشت
عزیز مصر بلاغت (علی محمد خان)
 
مدیر (پرورش) آن فاضلی که نامه او
تمام پرورش جسم بود و راحت جان
 
بروز گار جوانی ز زندگانی کام
نبرده رخت کشید از جهان بباغ جنان
 
صبوری از ان تاریخ و حلتش گفتا
عزیز مصر ولا بد علی محمد خان (۱۳۲۰)
 

میرزا علیمحمد خان کاشانی ابتدا در مصر روزنامه ثریا را تأسیس و منتشر نموده و مدتی با همکاری آقا سید فرج الله تاجر کاشانی مقیم مصر انتشار ثریا ادامه داشته تا اینکه بعلل و جهاتی که ذیلا آنرا نقل خواهیم کرد از شماره ۲۷ سال دوم ثریا میرزا علیمحمد خان از همکاری با سید فرج الله دست کشیده و از تمام حقوق خود نسبت بروز نامه ثریا صرفنظر نموده و آنرا بهمکار خود واگذار کرده است و این عمل یعنی افتراق و جدایی آندو از یکدیگر طبق اعلانیکه از طرف مدیر پرورش در صفحات ۹ و ۱۰ شماره ۲۷ سال دوم ثریا شده در تاریخ ۲۰ محرم الحرام ۱۳۱۸ قمری بوده است. و بهمین جهت پس از بیست روز یعنی در دهم شهر صفر سال مذکور میرزا علیمحمد خان اقدام به نشر روزنامه مستقلی بنام پرورش کرده است. جدایی این دو مدیر روز نامه از یکدیگر بعداً تولید مشاجرات و مباحثات قلمی نموده و هر کدام مطالبی علیه یکدیگر در روزنامه‌های خود درج نموده‌اند و چون نقل قسمتی از این مشاجرات ما را بزندگانی این دو مدیر روزنامه آشنا می‌سازد بی‌مناسبت نیست پاره از آنرا ذیلا نقل نمائیم، در صفحات ۶ و ۷ شماره اول سال اول پرورش، درباره اختلاف وجدائی خود؛ پس از آنکه احوال مدیر ثریا را از روزنامه ثر یا نقل می‌کند، بذکر جواب و اعتراضات خود میپردازد. مقدمتاً چند سطری راجع باینکه هر کسی در هر و قتی هوایی در سر دارد نوشته تا می‌رسد باینجا:

این بنده نگارنده را نیز وقتی شوری در سر و تصورات بلندی در نظر بود و این فکرم همی بخواطر می‌گذشت که اگر حضرت رب العزت عنایت فرماید شاید دامن همت بر کمر زنم و در خدمت بدولت و ملت بنشر روزنامه‌ای مشغول گردم. تا آنکه توفیقم رفیق وسعادتم مساعد گشت و مقصود خود را بعمل آوردم تصادفاً در سال گذشته

-۶۰-