این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
حرف ط بعده اللام
طلوع
دودی و از آن درد زحمتی است.
کسر از همه خلق رغبتی است
در حوضه اصحاب صحبتی است.
یا از بیبهبود مملکت.
یا طایفه نیک بخت را
یا از بد و نیک گذشتگان.
فکری و تلاشی و همتی است.
بر زمره بد بخت شفقتی است
در مردم آینده عبرتی است.
یا از بیهر کار اجرتی.
هر کس که از ایران خبر نداشت
یا بهر خطاهیج کیفری است.
یا در پی رنج راحتی است.
پنداشت که ملک و دولتی است
یا جائزه بهر خدمتی است.
گویا که تصور نمیکنند.
یک مرد نباشد که یک قدم
یا دیدن این هرج و مرج.
بر عهده هر یک وظیفی است.
بردار: تا وقت و فرصتی است
و آرام نشستن خیانتی است.
ورنه بخدای رفع این عیوب
گر مرد بود کار ساعتی است
و نیز در شماره ۴۷ سال اول طلوع مورخه دو شنبه ۹ سنبله ۱۳۰۳ شمسی = استامبر ۱۹۲۴ قصیده از لاهوتی معروف که هنگام تو قفش در مسکو سروده درج نموده که قسمتی از آنرا در اینجا نقل میکنیم:
(قصر کرمل)
تا چند کنی گریه بر مسند نوشیروان
در قصر (کرمل) ایدل اسرار نهان برخوان
در داخل هر دیوار با دیده سر
پیکر در پیکر ستخوان بسر ستخوان
دیده در بنگر
از خون دل خلف است هر نقش در این گنبد
خاک تن مزدور است هر خشت در این ایوان
از آه شهیدانست هر دود در این برپا
از اشک یتیمانست هر در که در آن غلطان
این خانه بیدار است با دیده سر بنگر
زیر پی هر پایه خون دو هزار انسان
این قصر که میبینی برروی تو میگرید
بر کشته مظلومان بسیار شده خندان
اینجا و (مدائن) را مزدور بیا کرده
این قصر (رمانوف) شد آن مسند (بن ساسان)
تا پایه هر مرجی زین کاخ شود آباد
صد سلسله شد معدوم صد ناحیه شد ویران
ز اینجاست که میگردید هر روز بنفع شاه
بر قتل دو صد مزدور امضای دو صد فرمان
نهانه همین اینجاست کز خون بشر بر پا است
بنیان وی از بیداد ارکان وی از عدوان
تند بدین منوال دارای همین احوال
گر قصر بریتان است با قلبه واتیکان
از رنج کشاورز است آمایش هر دارا
از کوشش مزدور است سرمایه بازرگان
ای دیده بیننده غافل نگر اینجا
اشک است در این پایه خون است در این پایان
دندانه هر برجی چشمی است که میگرید
برهانم مزدورات بر ذات دهقانان
تا منظر این درگاه دلخواه شهان گردد
چندین تن مظلومان گردیده در آن بیجان
سیار ستمکاران از رنجبران کشتند
تا آنکه در این ایوان راحت بکند سلطان
آنان که بخون در این کاخ بپا کردند
یک آب ننوشیدند با راحت جان در آن
شوری ستم کشها فرمان حکومت را
بنوشت بخط سرخ بر قلعه شادروان
ایدو ده بذر افشان یکرنگ شوید ایندم
ایکومه زحمت کش همدست شوبد الان
یکدسته نامردند ز حمت ده و مستشمر
یک کومه همدردند زحمتکش و بذرافشان
دین و وطن (دارا) سیم وزر مشکوک است
دامی است وطن خواهی بر منفعت دونان
-۱۶۰-