های ایام گذشته و خوش مزه و تجارب فراوانی که در طی زندگی خود دیدهاند حکایات و امثال جاذبی را در حافظهشان ذخیره نموده است هر چند که در موقع برخورد و مکالمه چندان اختصار کلام را رعایت نمیکنند و مانند جوانها آنقدر مضر نیستند بیک مرسی خشک وخالی یا یک قربان تو میان تو سر چشمه محبت را یک در په کور کنند و با صطلاح امروز قمیش را بردارند ولی اگر دقیقانه توجه شود بیانات والعاطشان آمیخته نصایح و اندرزهای دل است که چنانچه بامحک امتحان درست تشخیص شود و حقیقت آن گفتارها مبرهن خواهد گشت.... دائی رحم بک سالخورده دنیا دیده است که غالبا مطالب مهم اخلاقی و سیاسی را بلباس مثل و حکایت آرایش داده برای وستان خود مقل میکند. صحبتهایش بفیلم سینما شبیهتر است تا بچیزهای دیگر زیرا در هر ثانیه و دقیقه موضوعی تازه ربکر از دولیش جاری میشود - جانی از ایران نمانده است که دائی رحیم قدم نگذارده و مردمی سراغ نمیرود که از کم و کیف احوال و طرز زندگانیشان اطلاع بهم نزده باشد. دوازده ایالت قدیم مملکت را که از غم و غصه مشروطیت بچهار ایالت تحدید شده مانند یک جغرافیدان متخصص مرتباً تشریح مینماید از کتاب بره اصفهان حلیم کرمان و کله پاچه کرمانشاه و دم بخت طهران و دیزی زنجان و شله قلمکار قزوین قدری گفتنی بخاطر دارد که انسان هاج و واج شده متحیر میماند ۱۰۰۰ درباره مندرجات روزنام طلوع باید اضافه نمود که در بعضی از شمارههای این روزنامه قطعات و غزلیاتی رج شده که از نظر اهمیت یکی دو تای آنها را نقل مینمائیم. من جمله قطعهایست به بحرنا متبوع اثر طبع (ادیب السلطنه سمیعی) که در شماره ۸ سال اول مورخ ۱۲ داو ۱۳۰۲ طبع گردید. و چون متجاوز از پنجاه شعر است قسمتی از آنرا ذبلا قل مینمائیم.
-۱۵۹-