پرش به محتوا

برگه:اسیر فروغ فرخزاد.pdf/۱۶

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

لب تشنه میدود نگهم هر دم
در حفره‌های شب، شبی بی‌پایان
او، آن پرنده، شاید میگرید
بر بام یک ستاره سرگردان

اهواز- زمستان ۱۳۳۲