پرش به محتوا

برگه:اسیر فروغ فرخزاد.pdf/۱۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

در لابلای گردن و مو‌هایم
گردش کند نسیم نفسهایش
نوشد، بنوشدم که بپیوندم
با رود تلخ خویش به دریایش
 
وحشی و داغ و پر عطش و لرزان
چون شعله‌های سرکش بازیگر
درگیردم، به همهمه درگیرد
خاکسترم بماند در بستر
 
در آسمان روشن چشمانش
بینم ستاره‌های تمنا را
در بوسه‌های پر شررش جویم
لذات آتشین هوسها را
 
می‌خواهمش دریغا، می‌خواهم
می‌خواهمش به تیره، به تنهائی
می‌خوانمش به گریه، به بی‌تابی
می‌خوانمش به صبر، شکیبائی