پرش به محتوا

اورازان/فصل نهم

از ویکی‌نبشته
اورازان از جلال آل‌احمد
فصل نهم: فرهنگ مختصر اورازانی

۹

فرهنگ مختصر اورازانی

در ضبط لغات رعایت این نکته شده است که از ذکر اصطلاحات مشابه با فارسی و یا لغات دخیل از زبان رسمی خودداری بشود و برای رعایت دقت نسبی بیشتر ضبط لغات به الفبای لاتین نیز داده شده است. متأسفانه چون حروف مخصوص باینگونه موارد (الفبای فونتیک) در دسترس نبود بهمین اندازه اکتفا شد که از حروف موجود در چاپخانه بحداکثر امکان استفاده بشود. ناچار باید قبلا ذکر بشود که چه حروفی از الفبای لاتین در قبال چه حروفی از الفبای ما قرار داده شده‌است : – j بجای ج – c بجای چ – h بجای ح، ه – x بجای خ – z به جای ز، ض، ظ – s بجای ث، س، ص – sh بجای ش – q بجای ق، غ – g بجای گ. اما در مورد حروف صدادار: á بجای آ – a بجای همزه مفتوح یا فتحه – و Ow بجای نوعی از واو مجهول که در لهجهٔ محلی فراوان بکار میرود. مثل اورازان – افتو – او – پوجار. اما در مورد بقیهٔ حروف و صداها احتیاجی بقرارداد مخصوص نیست.

* * *

آبا – جد. ábbá

آبست – آبستن. ábset

آردگی – فضای دور سنگ آسیاب که آرد در آن جمع میشود. árdogi

اچین واچان – این چنین و آن چنان. eccin – accán

اراداس – اره داس. ardás

ارس – آرنج. arés

اریان – در آسیاب محفظه‌ای است که حبوبات را در آن میریزند تا از سوراخ پایین آن کم کم از راه ناوک بوسط چرخ آسیاب بریزد. aryán

اسپرک – جا پای چوبی که پایین دسته بیل میگذارند. esparak

اسبج – شپش. osboj

اسبی – سفید. esbi

استون – ستون. ostun

استه – استخوان. aste

اسکول – غار. oskul

اشکم (بضم یا کسر همزه – یا خیک) – شکم. o–eshkom

اشکمبه – شکمبه. eshkamba

اشناقک – سوت (با دهن) oshnáqok

افتو – آفتاب (افتوه – آفتابه) aftow

المبه – چوب درازی که با آن گردو را از درخت پایین میکنند. alomba

الیجه – کرباس رنگین. alija

الک کردن – پرتاب کردن. alak kordon

انگل – پستان گاو و گوسفند. angal

امیج – مایهٔ ماست. amij

اهر – سنگچین دستی. ahr

او – آب. ow

اوسال – افسار. owsál

اول – تیره. ul

ایزار – سفرهٔ کمری. izár

ایسه – الآن. isa

بال – ساعد دست – آستین لباس. bál

بالبند – النگو. bálband

ببه – کودک خردسال. baba

بپتی‌ین – پختن. (بپت – پخته. نپت – نپخته) bapetian

بتکاندن – کوبیدن، زدن. bettakándan

بچی‌ین – چیدن. beccian

بخوردی‌ین – خوردن. baxordian

برار – برادر. berár

بربی‌ین – بریدن. barbian

بربی‌جی‌ین – برشته کردن. berbijian

برسی‌ین – رسیدن. baresian

بروتن – فروختن. barutan

برکر – دیگ بزرگ. barkar

بزاستن – زاییدن. bezástan

بدوستن – دویدن. bedowestan

بسپجی‌ین – مکیدن. bespejian

بسویی‌ین – ساییدن. bessowian

بشکاجی‌ین – شکافتن، سوراخ کردن. beshkajian

بشوردی‌ین – شستن. beshurdian

بشین – رفتن. beshian

بغله – تنگه. baqala

بلگ – برگ. balg

بم – بام. bom

بمردی‌ین – مردن. bmordian

بن‌جی‌ین – خرد کردن. benjian

پاچال – گودال پای دستگاه نساجی. pácál

پارس – چوبی که سرعت سنگ آسیاب را با آن کم و زیاد میکنند (مانند دندهٔ ماشین) párs

پالفه – جعبهٔ بزرگ کندو مانندی که در پستوها بعنوان انبار حبوبات بکار میرود. pálfa

پردو – توفال سقف. چوبهای یک اندازه که روی تیر میاندازند و روی آن را با خاک و کاهگل میپوشانند. pardu

پسینه – پستوی خانه. passina

پف – کف سفیدرنگی که جگر گوسفند را پوشانده. paf

پندیر – پنیر pendir

پوچول – پوست خشک و شکنندهٔ گردو. pucul

پوجار – کفش بطور عام. پای افزار. Powjár

پولک – دکمه. pulak

پیشینه – خوراک عصر. pishina

پی‌سر – عقب. پشت سر peysar

پی‌یر – پدر. piar (پ)

پی‌یرزن – زن پدر. piarzon (پ)

تا – نخ. tá

تبله – طویله teble

تالان تالانی – هرج و مرج. خر تو خر. tálán táláni

تته – سبد بزرگ. tata

تراز – مقدار شیر سالانه چارپا. taráz

ترفند – ترفن – حیله. torfand

تلم – گاو دوساله که هنوز نزاییده. tolom

تله – گاودانه. تلخه. tala

تله‌کاسه – خوراکی که در ایام عزا به خانهٔ عزادار هدیه می‌فرستند. tala kása

تلیت – مخلوط – قاطی. talit

تمان – تمام. tomán

تنبان پولکی – شلوار دکمه دار شهری. tonbán pulaki

تنبوره – استخوان دنده tanbure

تنچه – روغن داغکن بی دسته و لبه‌دار tance

تندور – تنور. tandur

تندوره شون – چوبی که تنور را با آن بهم میزنند tandur-ashun

تنقول – شکم. tonqul

توره – تکه آهنی که سنگ رویین آسیاب را میگرداند و خودش به «ساز» متصل است. tavara

تور – دیوانه. tur

توکن – روغن داغکن. towkon

تیخ – تیغ. tix

تیهان – تیون. tihán

جد – چوبی که بگردن گاوهای نر میگذارند و چپرکش را بآن می‌بندند jod

جوار – بالا. juár

جورب – جوراب jurab

جوز – گردو jowz

جون – جوان jown

جیر – زیر. jir

جیف – جیب jif

چاشت – سرظهر، موقع ناهار. cásht

چپر – چهارچوبی که با آن خرمن را میکوبند. capar

چپش – بزغالهٔ دوساله. capesh

چخماخ – چخماق. caxmáx

چرخه – چرخ ریس. carxa

چرخه‌زی – زه چرخ ریس. carxa-zi

چرنل – جوهر – مرکب رنگین. cernel

چرم – چارخ. چارق. carm

چکبند – شکسته‌بند. cakband

چل – چرخ. بخصوص بچرخ آسیاب اطلاق میشود. cel

چموش – کفش چرمی، ارسی. camush

چو – چوب. cu

چوچک – گنجشگ. cucek

چوقا – یک نوع پارچهٔ پشمی زمستانی. cuqá

خالک – خاله. xálok

خان – تخته‌ای که پایهٔ کوتاهی دارد و خمیر را روی آن پهن می‌کنند xán

خجیر – خوب. xojir

خربن – زمینی که خرمن را در آن بپا میکنند، خرمن‌گاه. xarbon

خسته – هستهٔ میوه. xasta

خمس – علف کوهی است که نخود وحشی دارد xomos

خوآر – خواهر. xuár

خوینه – کپهٔ گندم خردشده و آماده برای باددادن. xuina

خوتی‌بن – خوابیدن. xotiian

خیوه – پاروی ساخت محل: چوبی را کج میکنند و روی آن پوست میکشند و دسته‌ای هم بآن میگذارند. xiva

دار – زمینی که دارند شخمش میکنند. بهمین ضبط بعمنی درخت. dár

درزن – سوزن. drzon

درشی‌ین – دررفتن. darshian

دروش – درفش. darowsh

دخاله – شانهٔ دودندانه (ابزار باد داnن خرمن). doxála

دشانی‌ین – تکان دادن. doshánian

دفدین – چوب هموار کنندهٔ عرض کرباس. (از ابزار جولاهگی) dafdin

دل – وسط. میان. dol

دم بستن – بستن. dembastan

دمی‌جار – دیم زار. damijár

دمرقول – داس سنگین دسته آهنی. damarqul

دم سرگردانی – عقرب، کژدم. domsargardàni

دو – دوغ du

دوال – زه باریکی که تخت گیوه را با آن میکشند. duál

دون – گل برای اندود کردن. dun

دیزندان – سه پایهٔ روی تنور. dizendán

دیم – صورت. رو. dim

دینج – آرام، بی‌سروصدا. dinj

رانی – ران پوش قاطر. ráni

رب – رف. rab

روخانه – رودخانه. ruxána

ریکلو – گوجهٔ ریز. rik-alu

زاغ – زرد. záq

زاما – داماد. zámá

زفان – زبان. zofán

زیله – حلوای بی‌شیرینی. zila

زله – زهر. zala

زن‌پی‌یر – پدر زن. zonpiar

ساز – میلهٔ آهنی آسیاب که با چرخ میگردد و سنگ رویین را میگرداند. sáz

ساق – سالم. sáq

سج – قره‌قوروت. sej

سرارون – جاروی بزرگ. sarárun

سر – تاپاله‌هایی که در طول زمستان کف آغل انباشته میشود بعد آنرا لوزی شکل میبرند و میسوزانند. ser

سرخ – سرخ. serx

سرنه – در تنور. sarna

سلت – سطل. salt

سگ‌رو – گربه روی کف حمام sagrow

سمچو – حلقهٔ چوبینی که در موقع شخم و خرمن کوبی بگردن گاو میاندازند. somocu

سواله – پوست سبز روی گردو. suála

سولاخ – سوراخ. suláx

سیف – سیب. sif

سینه‌زل – زنگ و زینت سینهٔ قاطر. sina-zol

شانه‌میگ – شانهٔ نساجی (شکل ص ۵۵) shánamig

شفر – گزن. آلت بریدن چرم. shofr

شلت – درختی است شبیه تبریزی. سفیدار. shalt

شلم – شلغم. shalam

شو – شب. show

شوپرک – شب پره. show parak

شوشک – شاخه‌های باریک بید که با آن سبد میسازند. shushak

شوکین – شبانه. showkin

شیرانگن – علف شیرداری که از شیر آن برای زخم‌بندی استفاده میکنند. shir-engan

شیرپت – غذایی از شیر. shirpat

شیلانک – زردآلو. shilánek

صب – صبح. sob

صفره – صرفه. safra

صو – صاف. صیقلی. sow

فینی – بینی. fini

قاب – قوزک پا. qáb

قار – قهر. qár

قاچی‌لی – برهنه. qáccili

قاطر – قاطر. استر. qáttor

قبرقه – استخوان کتف. کعب. qabarqa

قته‌میت – قطع امید. ناامید شدن. qatemit

قرت – گلو – حلقوم. qort

قرته‌بنی – سنجاق زیر گلو. qorta-boni

قرمز – قرمز. qormoz

قره‌افتوه– دولچهٔ مسی بزرگ (شکل ص ۵۳). qara-aftowa

قزان – دیگ. qozán

قسر – چارپای نازا، یا تاکنون نزاییده. qassar

قلاچ – کلاغ qolác

قلبال – غربال. qalbál

قلیون ناهار – صبحانه. چاشت. qalyun-náhár

قو – چوب پوسیدهٔ مخصوص که برای آتش گیرانه بکار میبرند qow

قیاق – یک نوع علف کوهی است. qiáq

قیماق – یک نوع سرشیر است که از روی ماست تازه میگیرند. qeymáq

کاچه لیس – قاشق بزرگ چوبی گود. چمچه. kácelis

کارتن – عنکبوت. kártan

کاهار – بزغالهٔ سه ساله. káhár

کاوی – میش آبستن. kávi

کبود – آبی kabud

کتاه – کوتاه. hotáh

کتر – کبوتر، اسم بسیاری از زنان اهالی. kotar

کتره – قاشق چوبی صاف و بزرگ. katera

کتری – قوری مسی. keteri

کرس – اسطبل بره و بزغاله. koros

کشی – تنک قاطر. keshi

کشکوروت – کلاغ سیاه – سفید و دم دراز. kashkurut

کلبر – سوراخ هواکش تنور. kolbar

کلتوک – سرشیر. koltuk

کلشک – کوپای گندم نکوبیده. koleshk

کله‌پچ – دیزی مسی. kallapac

کله – اجاق. kele

کله‌کولی – بز نر. kalakuli

کلیجه – شولای نیم تنه. kolija

کلیک – یک نوع تیغ است. علف. kolik

کم – زنبور زرد کوچک (گته کم – زنبور قرمز بزرگ) kom

کما – علف خوشبویی است شبیه شبت که علوفهٔ چارپا است. komá

کندس – ازگیل. kondos

کندیل – کندو. kandil

کوپا – کوپای علف یا گندم. kuppá

کوس – فشار. زور. kus

کولی – بز. kuli

کولاچیه – چمباتمه. kuláccia

کوک – کبک.(در لهجه اهالی نسا – ذرج zarej) kowk

کیچیک – کوچک. kicik

کیشکه – آدم نحیف و ریزه kishka

کیلی – قفل – کلون در kili

کین‌تلق – در کونی kintoloq

گافه – ویرانه(؟) gáfa

گپ – حرف. سخن. gap

گت – بزرگ gat

گت ننه – مادر بزرگ. gatnana

گدوک – راه پیج و خم دار روی کوه. gaduk

گردستن – شدن. gerdastan

گرچلک – سبد. gercelak

گرز – علف خوسبوی کوهی است. gorz

گسنه – گرسنه gosna

گل – خاک (فقط در مورد زیارت اموات– سرخاک رفتن– بکار میرود) gel

گنگ – ناوکوچکی که ته تنورهٔ آسیاب میگذارند. gong

گوآلو – آلوی کوهی. (اهالی نسا آلو را هیلو heylu میگویند.) gow-alu

گور – تاریکی زیاد. gur

گورس – ارزن. gow-ros

گوره‌ماس – غذایی است از شیر و ماست. guramás

گوزور – تاپاله. gow-zur

گوهان – گاوآهن. gowhán

گون – تیغ کوهی صمغ دار تندسوز. govon

گیل‌داس – داس سنگین هیزم شکنی. gildás

لار – چمن پرپشت. lár

لنگری – بشقاب بزرگ و گود مسی. langari

لوچه – لب. lowca

لیله – نی نی. کودک خردسال lila

ماچکول – سوسمار بزرگ. máccekul

مار – مادر már

مارزله‌دار – سوسمار باریک و کوچک már-zaladár

مرجو – عدس marju

مرغانه – تخم مرغ morqána

مزار – گورستان mozár

مشتر – مشتری. خریدار. moshtar

مکو – ماکو. makku

مگس – زنبور عسل. magas

مهل – مهلت. mohl

مورچانه – مورچه. murcána

میجک – مژه. mijok

ناهار – قبل از ظهر. náhár

نظامی – شلوار شهردوز. nezámi

نکاس – سر تیر بیرون مانده از طاق. nokás

نمازیر – عصر namáziar

(اهالی نسا از دهات مجاور اورازان نماشدیر گویند namáshdiar)

نهره – کوزه سفالی بزرگی که یک دسته دارد و در آن ماست میزنند و کره می‌گیرند. nahra (شکل ص ۵۷)

نو – ناو. دره. now

نومزا – نامزد numza

واش – علوفه. علف. vásh

وجار – بوته‌ای کوهی که دانه‌های ریز قرمز میدهد. vejár

ور – پهلو. var

ورده – غلطک نان پختن. varda

ورزو – گاو نر varzow

وره – بره vara

وره‌کولی – بزغاله varakuli

ول – کج. ضد راست. val

ولگ – برک valg

وک – قلوه. vag

وند – بند. vand

وی – بد. vay

ویدار – درخت بید. vidár

ویگیتن – گرفتن vigitan

هاخری‌ین – خریدن. háxarian

هاداین – دادن. hádáyan

هاکشین – کشیدن. hákashian

هیرم – نرم. (برای اینکه زمین را شخم بزنند قبلا در آن آب می‌بندند. این عمل هیرم کردن است.) hirom

هیمه – هیزم hima

یال – کودک. بچه. yál