اوحدی مراغهای (غزلیات)/یاران و دوستداران جمعند و جام گردان
ظاهر
یاران و دوستداران جمعند و جام گردان | مطرب همیشه گویا، ساقی مدام گردان | |||||
قومی در انتظاریم، این جا دمی گذر کن | وین قوم را به لطفی از لب غلام گردان | |||||
گوینده گشته مطرب وانگه کدام گفتن؟ | گردنده گشته ساقی و آن گه کدام گردان؟ | |||||
ساغر ز سیم ساده با آب لعل دایر | مجمر ز زر پخته با عود خام گردان | |||||
غیر از تو هیچ کامی در خورد نیست ما را | بخرام و عیش ما را زان رخ تمام گردان | |||||
شام سیاه ما را چون صبح کن ز چهره | صبح سفید دشمن از غصه شام گردان | |||||
من باده با تو خوردن کردم حلال بر خود | گو: خویش را همی کش، بر ما حرام گردان | |||||
تشریف ده زمانی، ای ماه و اوحدی را | هم سر به چرخ بر کش، هم نیک نام گردان |