اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/گلت بنده گردید و شمشاد نیز

از ویکی‌نبشته
اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) از اوحدی مراغه‌ای
(گلت بنده گردید و شمشاد نیز)
  گلت بنده گردید و شمشاد نیز غلام تو شد سرو آزاد نیز  
  که صد رحمت ایزدی بر رخت هزار آفرین بر لبت باد نیز  
  ز مهر تو بگریست چشمم به خون ز عشقت به نالم به فریاد نیز  
  چو دیدی که چشم تو آبم ببرد کنون می‌دهی زلف را باد نیز  
  نباشد ترا بعد ازین برگ من که بیخم بکندی و بنیاد نیز  
  به لطف و نوازش بده داد ما که جور تو دیدیم و بیداد نیز  
  نه مثل تو آمد ز پشت پدر نه مانندت از مادری زاد نیز  
  پریر از لبت بوسه‌ای خواستیم نداد آن و دشنامها داد نیز  
  نبود اوحدی را توقع ز تو که او را کنی در جهان یاد نیز