اوحدی مراغهای (غزلیات)/گر نقش روی خوب تو بر منظری کنند
ظاهر
گر نقش روی خوب تو بر منظری کنند | او را چو قبله کعبهی هر کشوری کنند | |||||
از حیرت جمال تو در چشم عاشقان | چندان نظر نماند، که بر دیگری کنند | |||||
بیزیوری چو فتنهی شهرست روی تو | خود رستخیز باشد ارش زیوری کنند | |||||
برگشتن از حضور تو ممکن نمیشود | بگذار تا بکشتن من محضری کنند | |||||
من دور ازین طرف نتوانم شدن به قصد | بر قصد من به هر طرف ار لشگری کنند | |||||
گر نقش چینیان بدو پیکر رسد ز چین | مشکل گمان برم که چنین پیکری کنند | |||||
خاک در تو بر سر من کن، که عار نیست | هم خاک کوی دوست اگر بر سری کنند | |||||
این جورها، اگر تو مسلمانی، ای پسر | هرگز روا مدار که: بر کافری کنند | |||||
از من مپیچ روی، که عیبی نداشتند | شاهان، گر التفات سوی چاکری کنند | |||||
ای اوحدی، گرت هوس دلبران کند | دل برجفا بنه، که وفا کمتری کنند |