پرش به محتوا

اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/گر مرغ این هوایی، بال و پرت بسوزم

از ویکی‌نبشته
اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) از اوحدی مراغه‌ای
(گر مرغ این هوایی، بال و پرت بسوزم)
  گر مرغ این هوایی، بال و پرت بسوزم ور حال دل نمایی، دل در برت بسوزم  
  من شمع گشتم و تو پروانه، تا به زاری در پای من بمیری، من در برت بسوزم  
  چون ز آتشت بسوزم دیگر بشارت آرم تا بنگرم که هستی، زان بهترت بسوزم  
  خاکسترت کنم من روزی در آتش خود وز دستم ار بنالی خاکسترت بسوزم  
  چون عودت ار بسازم، ایمن مشو، که من گر در پرده‌ات بسازم، در دیگرت بسوزم  
  تا غرق عشق گردی در بحر بی‌نشانی هم بادبان ببرم، هم لنگرت بسوزم  
  وقتی که نام خود را ممن کنی ز طاعت ممن کنی، ولیکن چون کافرت بسوزم  
  زان رنگ و بوی چندین چون گل مخند، کین جا گر زانکه عود خامی بر مجمرت بسوزم  
  گفتی: خلاص یابد، هر زر که خالص آید من در خلاص غیرت سیم و زرت بسوزم  
  هان! تا چو اوحدی تو بر هر دری نگردی ورنه چو خاک کوچه بر هر درت بسوزم