اوحدی مراغهای (غزلیات)/کیست آن مه؟ که میرود نازان
ظاهر
کیست آن مه؟ که میرود نازان | عاشقان در پیش سراندازان | |||||
پای وصلش ز سوی ما کوتاه | دست هجرش به جان ما یازان | |||||
حلقهای دو زلف چون رسنش | چنبر گردن سر افرازان | |||||
بر سر چار سوی دل مشهور | کمر او ز کیسه پردازان | |||||
در خم زلف او زبون دلها | چون کبوتر به چنگل بازان | |||||
میدواند میان لشکرگاه | از چپ و راست همچو طنازان | |||||
دست در دامنش زنم روزی | بر در بارگه چو سربازان | |||||
بوسهای خواهمش، و گر ندهد | بستانم به دولت غازان | |||||
اوحدی، دل مده به غمزهی او | کشکارا کنند غمازان |