اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/چگونه دل نسپارم به صورت تو، نگارا؟

از ویکی‌نبشته
اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) از اوحدی مراغه‌ای
(چگونه دل نسپارم به صورت تو، نگارا؟)
  چگونه دل نسپارم به صورت تو، نگارا؟ که در جمال تو دیدم کمال صنع خدا را  
  چه بر خورند ز بالای نازک تو؟ ندانم جماعتی که تحمل نمی‌کنند بلا را  
  نه رسم ماست بریدن ز دوستان قدیمی دین دیار ندانم که رسم چیست شما را  
  مرا که روی تو بینم به جاه و مال چه حاجت؟ کسی که روی تو بیند به از خزینه‌ی دارا  
  شبی به روز بگیرم کمند زلفت و گویم: بیار بوسه، که امروز نیست روز مدارا  
  جراحت دل عاشق دواپذیر نباشد چو درد دوست بیامد چه می‌کنیم دوا را؟  
  صبور باش درین غصه، اوحدی، که صبوران سخن ز خار برون آورند و سیم ز خارا