اوحدی مراغهای (غزلیات)/چون من سر تو دارم سامانم از که باشد؟
ظاهر
چون من سر تو دارم سامانم از که باشد؟ | دردم تو میفرستی، درمانم از که باشد؟ | |||||
گفتی: برو ز پیشم، خود میروم، ولیکن | زین غصه گر بمیرم تاوانم از که باشد؟ | |||||
چون در فراق خویشم زار و ضعیف کردی | گر بار غم کشیدن نتوانم، از که باشد؟ | |||||
دردم همی فرستی هر ساعت از برخود | باز آر به درد دوری درمانم، از که باشد؟ | |||||
چون بوسهای به زاری هرگز نمیدهی تو | گر بعد ازین به زورت بستانم، از که باشد؟ | |||||
دوشم به طنز گفتی: کز کیست این فغانت؟ | زخم تو میخورم من، افغانم از که باشد؟ | |||||
جوری که میپسندی بر اوحدی نهانی | گر در میان مردم برخوانم، از که باشد؟ |