اوحدی مراغهای (غزلیات)/چاره سگالیدنم فایدهای چون نکرد
ظاهر
چاره سگالیدنم فایدهای چون نکرد | آتش هجران تو جز جگرم خون نکرد | |||||
نیست کسی در جهان کش چو من شیفته | زلف چو مفتول تو عاشق و مفتون نکرد | |||||
سر و چمن، گر چه هست تازه، ولی همچو تو | نکتهی شیرین نگفت، شیوهی موزون نکرد | |||||
درد نهان مرا هیچ علاجی نبود | عقرب زلف ترا هیچ کس افسون نکرد | |||||
زخم که من میخورم، سینهی رامین نخورد | گریه که من میکنم، دیدهی مجنون نکرد | |||||
عاشق صادق کسیست کو سخن و سر تو | تنزد و باکس نگفت، خون شد و بیرون نکرد | |||||
روز نشد هیچ شب کاوحدی از هجر تو | نعره دگر سان نداشت، ناله دگرگون نکرد |