اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/پر از دل مپرس، ای پری، من چه دانم؟

از ویکی‌نبشته
اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) از اوحدی مراغه‌ای
(پر از دل مپرس، ای پری، من چه دانم؟)
  پر از دل مپرس، ای پری، من چه دانم؟ ز مردم تو دل می‌بری، من چه دانم؟  
  چه گویی: بدان تا کجا شد دل تو؟ ز من چون تو داناتری، من چه دانم؟  
  مرا چند پرسی که: لاغر چرایی؟ تو این بنده می‌پروری، من چه دانم؟  
  ز من صبر جستی و عقل و سکونت پریشانم، این داوری من چه دانم؟  
  نمودی که: چون فاش گردید رازت؟ تو این پرده‌ها میدری، من چه دانم؟  
  مپرس اینکه: دیوانه چون شد دل تو؟ به دست تو بود، ای پری، من چه دانم؟  
  مگو: کاوحدی چون خریدار من شد؟ تویی ماه و او مشتری، من چه دانم؟