اوحدی مراغهای (غزلیات)/همه عالم پرست ازین منظور
ظاهر
همه عالم پرست ازین منظور | همه آفاق را گرفت این نور | |||||
حاصل شهر عاشقان سریست | گرد بر گرد آن هزاران سور | |||||
گر چه پر آفتاب گشت این شهر | زان میان نیست جز یکی مشهور | |||||
گنج در پیش چشم و ما مفلس | دوست بر دستگاه و ما مهجور | |||||
اصل این کل و جز و یک کلمه است | خواه تورات خوان و خواه زبور | |||||
هر کس از جانبیش میجویند | مصطفی از حری، کلیم از طور | |||||
اوحدی، رخ درو کن و بگذار | آرزوی بهشت و حور و قصور |