اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/هزار نامه نوشتم، یکی جواب نیامد

از ویکی‌نبشته
اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) از اوحدی مراغه‌ای
(هزار نامه نوشتم، یکی جواب نیامد)
  هزار نامه نوشتم، یکی جواب نیامد به سوی ما خبر او به هیچ باب نیامد  
  دلم کباب شد از هجر آن دهان چو شکر ز شکرش چه نمکها که بر کباب نیامد؟  
  بیار من که رساند؟ که: بی‌جمال تو، یارا نظر به زهره و رغبت به آفتاب نیامد  
  شبی چو باد به ما بر گذار کردی و زان شب دو ماه رفت که در چشم ما جز آب نیامد  
  محبت تو، نگارا، چه گنج بود؟ ندانم که جای او بجزین سینه‌ی خراب نیامد  
  خیال روی تو گفتم: شبی به خواب ببینم گذشت صد شب و در دیده هیچ خواب نیامد  
  هزار فکر بکرد اوحدی شکار لبت را ولی چه سود؟ که آن فکرها صواب نیامد