اوحدی مراغهای (غزلیات)/نگارا، یاد میداری که یاد ما نمیکردی؟
ظاهر
نگارا، یاد میداری که یاد ما نمیکردی؟ | سگان را در بر خود جای و جای ما نمیکردی؟ | |||||
چو جانت میسپرد این تن بجز خونش نمیخوردی؟ | چو خوانت مینهاد این دل بجز یغما نمیکردی؟ | |||||
نشان درد میدیدی ولی درمان نمیدادی | به کوی وصل میبردی ولی در وا نمیکردی؟ | |||||
نخستین روزت ار با من نبودی فتنه اندر سر | چو رخ در پرده پوشیدی دگر پیدا نمیکردی | |||||
به پس فردا رسید آن کم به فردا وعده میدادی | چرا فردا همی گفتی؟ چو پسفردا نمیکردی | |||||
دلم را مینهی داغی و گرنه در چنین باغی | رخ از خیری نمیبردی دل از خارا نمیکردی | |||||
دوای اوحدی جستم ز درد سر بنالیدی | گرت سودای ما بودی چنین صفرا نمیکردی |