اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/نقش لب تو از شکر و پسته بسته‌اند

از ویکی‌نبشته
اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) از اوحدی مراغه‌ای
(نقش لب تو از شکر و پسته بسته‌اند)
  نقش لب تو از شکر و پسته بسته‌اند زلف و رخت ز نسترن و لاله رسته‌اند  
  چشمان ناتوان تو، از بس خمار و خواب گویی که از شکار رسیده‌اند و خسته‌اند  
  دل چون بدید موی میان تو در کمر گفت: این دروغ بین که بر آن راست بسته‌اند  
  سر در نیاورند ز اغلال در سعیر آنها که از سلاسل زلف تو جسته‌اند  
  در حلقه‌ای که عشق رخت نیست فارغند در رسته‌ای که راه غمت نیست رسته‌اند  
  روزی به پای خویش بیا و نگاه کن دلهای ما، که چون سر زلفت شکسته‌اند  
  چون اوحدی به بوی وصال تو عالمی در خاک و خون ز خفت و خواری نشسته‌اند