اوحدی مراغهای (غزلیات)/نالهی بلبل شوریده به جایی برسید
ظاهر
نالهی بلبل شوریده به جایی برسید | گل به باغ آمد و دردش به دوایی برسید | |||||
عمر بلبل چو وفا کرد به دوری بنمرد | تا ز پیوستن گل بوی وفایی برسید | |||||
گل چه پیراهن زر دوخته بر داد بباد؟ | کز میان غنچهی مسکین به قبایی برسید | |||||
هر که بر بوی گل و نالهی بلبل سحری | در چمن رفت، به برگی و نوایی برسید | |||||
طالب گل ز چمن پای مکن، گو: کوتاه | که به دستش ز سر خار جفایی برسید | |||||
پی همراهی این قافله بودم عمری | تا به گوش دلم آواز درایی برسید | |||||
قصهی مور پریشان به سلیمان گفتند | اثر نعمت سلطان به گدایی برسید | |||||
آفتابی ز سر منظره بنمود جمال | ذرهای در هوس او به هوایی برسید | |||||
اوحدی دست به وصلش نرسانید آسان | درد سر برد و به خاک کف پایی برسید |