اوحدی مراغهای (غزلیات)/میی کو ترا میرهاند ز مستی
ظاهر
میی کو ترا میرهاند ز مستی | حلالت از آن می خرابی و مستی | |||||
بت تست نفس تو در کعبهی تن | خلیل خدایی، گر این بت شکستی | |||||
عروس جهان را وفایی نباشد | به آخر بدانی که: دل در که بستی؟ | |||||
نبینی به خود غیر ازین صوت و صورت | چه گویم؟ زهی! غافل از خود که هستی | |||||
تو آنروز گفتم: به منزل نیایی | که همراه میرفت و خوش مینشستی | |||||
در این باغ کش میوه زهرست یکسر | چه تریاک بهتر ز کوتاه دستی؟ | |||||
چو باد ار طلب میکنی سرفرازی | منه دل برین خاک و بگذر، که رستی | |||||
خدای تو آن چیز مخصوص باشد | خدا را گر از بهر چیزیی پرستی | |||||
بلندی که میجویی آنروز یابی | که چون اوحدی رخ بپیچی ز پستی |