اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/میان ما و تو دوری به اختیار نبود

از ویکی‌نبشته
اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) از اوحدی مراغه‌ای
(میان ما و تو دوری به اختیار نبود)
  میان ما و تو دوری به اختیار نبود مرا زمان فراق تو در شمار نبود  
  گذار بود مرا با تو هر دمی ز هوس به منزلی، که هوا را در آن گذار نبود  
  حدیث گفتن و اندیشه از رقیبی نه بهم رسیدن و تشویش انتظار نبود  
  به چند گونه مرا از تو بوسه بود و کنار که هیچ گونه ترا از برم کنار نبود  
  کنون ز هجر به روزی فتاده‌ام، که درو گمان می‌برم که خود آن روز و روزگار نبود  
  هزار یار فزون داشتم، که هیچ مدد ز هیچ یار ندیدم، چو بخت یار نبود  
  نظر به کار دل او حدیث بود ولی چه سود از آن؟ چو دل ساده مرد کار نبود