پرش به محتوا

اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/مگر پیر سجاده حال نداشت؟

از ویکی‌نبشته
اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) از اوحدی مراغه‌ای
(مگر پیر سجاده حال نداشت؟)
  مگر پیر سجاده حال نداشت؟ کزین خلق و کثرت ملالی نداشت؟  
  ازین دام نام و ازین چاه جاه به بالا نیامد، که بالی نداشت  
  به آخر بداند خداوند لاف که: در سر بغیر از خیالی نداشت  
  چه گویی که: صوفی نخوردست می؟ که از بیم مردم مجالی نداشت  
  خوشا! وقت آزاده‌ی فارغی که با کس جواب و سالی نداشت  
  شکم بنده حال دهن بستگان چه داند؟ چو این روزه سالی نداشت  
  ز درد جدایی چه نالد کسی؟ که با نازنینی وصالی نداشت  
  کمال خود آن کو ز صورت شناخت بر اهل معنی کمالی نداشت  
  دلی یافت خط نجات از بلا که بر چهره زین رنگ خالی نداشت  
  درین ملک مردی نشد پای بند که چون اوحدی ملک و مالی نداشت