اوحدی مراغهای (غزلیات)/مکن از برم جدایی، مرو از کنارم امشب
ظاهر
مکن از برم جدایی، مرو از کنارم امشب | که نمیشکیبد از تو دل بیقرارم امشب | |||||
ز طرب نماند باقی، که مرا تو هم وثاقی | چو لب تو گشت ساقی نکند خمارم امشب | |||||
چه زنی صلای رفتن؟چو نماند پای رفتن | چه کنی هوای رفتن؟ که نمیگذارم امشب | |||||
به رخم چو بر گشادی در وعدها که دادی | نه شگفت اگر به شادی نفسی برآرم امشب | |||||
چو شدم وصال روزی، به توقعم چه سوزی؟ | چه شود که بر فروزی دل سوکوارم امشب؟ | |||||
گل بخت شد شکفته، که شوم چو بخت خفته | که تو دادهای نهفته بر خویش بارم امشب | |||||
اگر از هزار دستم، بکشند خوار و پستم | چو یکی همی پرستم، چه غم از هزارم امشب | |||||
دگر آرزو نجویم، پی آرزو نپویم | همه از تو شکر گویم، که تویی شکارم امشب | |||||
دل اوحدی تو داری، چو نمیدهی بیاری | نکنم به ترک زاری، که ز عشق زارم امشب |