اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/من مستم و ز مستی در یار می‌گریزم

از ویکی‌نبشته
اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) از اوحدی مراغه‌ای
(من مستم و ز مستی در یار می‌گریزم)
  من مستم و ز مستی در یار می‌گریزم زنار بسته محکم، زین نار میگریزم  
  هر چند باده‌ی او مرد افگنست و قاتل من جای خویش دیدم، هشیار میگریزم  
  بر خار می‌نشینم، گل را ز دور بینم تا دشمنم نگوید: کز خار می‌گریزم  
  چون ماهی به شستم، در دامم و به دستم با آنکه از کف او بسیار می‌گریزم  
  با یار بود میلم وقتی به غار بودن اکنون که یار برگشت از غار می‌گریزم  
  بار و خری که با من دیدی بسان عیسی زان خر بیوفتادم، زان بار می‌گریزم  
  ماهی که دور بودی وز ما نفور بودی چون یار اوحدی شد ز اغیار می‌گریزم