پرش به محتوا

اوحدی مراغه‌ای (غزلیات)/من درین شهر پای بند توام

از ویکی‌نبشته
اوحدی مراغه‌ای (غزلیات) از اوحدی مراغه‌ای
(من درین شهر پای بند توام)
  من درین شهر پای بند توام عاشق قامت بلند توام  
  مرده‌ی آن دهان چون پسته کشته‌ی آن لب چو قند توام  
  می‌دوانی و می‌کشی زارم چون بدیدی که در کمند توام  
  ای هلاک دلم پسندیده دولتی باشد از پسند توام  
  گذری می‌کن، ار طبیب منی آتشی می‌نه، ار سپند توام  
  گو: رفیقان سفر کنند که من نتوانم، که پای بند توام  
  ز اوحدی باز پرس حال، که من تا چه غایت نیازمند توام؟