اوحدی مراغهای (غزلیات)/مستیم و مستی ما از جام عشق باشد
ظاهر
مستیم و مستی ما از جام عشق باشد | وین نام اگر بر آریم، از نام عشق باشد | |||||
خوابی دگر ببینیم هر شب هلاک خود را | وین شیوه دلنوازی پیغام عشق باشد | |||||
بیدرد عشق منشین، کندر چنین بیابان | آن کس رود به منزل کش کام عشق باشد | |||||
درمان دل نخواهم، تا درد مهر هستم | صبح خرد نجویم، تا شام عشق باشد | |||||
نشکفت اگر ز عشقش لاغر شویم و خسته | کین شیوه لاغریها در یام عشق باشد | |||||
بیش از اجل نبیند روی خلاص و رستن | در گردنی، که بندی از دام عشق باشد | |||||
روزی که کشته گردم بر آستانهی او | تاریخ بهترینم ایام عشق باشد | |||||
مشنو که: باز داند سر نیازمندان | الا کسی که پایش در دام عشق باشد | |||||
از چشم اوحدی من خفتن طمع ندارم | تا پاسبان زاری بر بام عشق باشد |