اوحدی مراغهای (غزلیات)/قلندران تهی سر کلاه دارانند
ظاهر
قلندران تهی سر کلاه دارانند | به ترک یار بگفتند و بربارانند | |||||
نظر به صورت ایشان ز روی معنی کن | که پشت لشکر معنی چنین سوارانند | |||||
تو در پلاس سیهشان نظر مکن به خطا | که در میان سیاهی سپید کارانند | |||||
چو برق همتشان شعله بر تو اندازد | به پیششان چو زمین خاک شو، که بارانند | |||||
درین دیار اگر از شهرشان کنند برون | به هر دیار که رفتند شهریارانند | |||||
مرو به جانب اغیار، اگر مدد خواهی | بیا و یاری ازیشان طلب، که یارانند | |||||
چنان لگام ریاضت کنند بر سر نفس | که سرکشی نتواند به هر کجا رانند | |||||
ز فقر شبلی معروف چند لاف زنی؟ | درین جوال که بینی از آن هزارانند | |||||
چو اوحدی ز خلایق بریدهاند امید | ولی به رحمت خالق امیدوارانند |