اوحدی مراغهای (غزلیات)/عالمی را دشمنی با من ز بهر روی تست
ظاهر
عالمی را دشمنی با من ز بهر روی تست | لیکن از دشمن نمیترسم، که میلم سوی تست | |||||
چارهی دل در فراقت جز جگر خوردن نبود | وین جگر خوردن که میبینم هم از پهلوی تست | |||||
سال عمرم بر مهی شد صرف و آن مه عارضت | روز عیشم بر شبی شد خرج و آن شب موی تست | |||||
بر نمیدارم ز زانو سر به حق دوستی | تا نگه کردم سر زلفت که بر زانوی تست | |||||
گفتهای: مشکل برآید کام ازین طالع ترا | مشکلی در طالع من نیست، مشکل خوی تست | |||||
بر دل بیچارگان امروز هر زخمی که هست | زان کمان سخت میآید که بر بازوی تست | |||||
عالمی در گفت و گوی اوحدی زان رفتهاند | کو شب و روز اندرین عالم به گفت و گوی تست |